جدول جو
جدول جو

معنی مرگ آسا - جستجوی لغت در جدول جو

مرگ آسا
(مِ)
دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 13 هزار و پانصدگزی جنوب غربی سردشت و 12هزارگزی جنوب راه ارابه رو بیوران به سردشت. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و مازوج و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرگ آسا
تصویر کرگ آسا
مانند کرگدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرگ آسا
تصویر گرگ آسا
گرگ مانند مانند گرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردآسا
تصویر مردآسا
مانند مرد، دلیر، دلاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرگ آور
تصویر مرگ آور
آنچه سبب مرگ شود، مرگ آورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برق آسا
تصویر برق آسا
برق مانند، تند و سریع مانند برق
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مراهق. بالغ. جوان بالیده و گوالیده. یافع. رجوع به یافع در این لغت نامه شود، بمانند مرد. همانند مرد
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا گُ رَ / رِ)
مرگ آراینده. زینت و آرایش دهنده مرگ. که موجب زینت و آراستگی مرگ است:
منت بازیچۀ عیسی مکش بهر حیات
ارزش مردن بپرس از نفس مرگ آرای من.
عرفی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا گُ)
مرگ آورنده. آورندۀ مرگ. آنچه یا آنکه سبب مرگ شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ثابت. برقرار. مستحکم. قایم. محکم. بیحرکت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
همانند برق. مجازاً، سخت تند و سریع: حملۀ برق آسا، حملۀ سریع و غافلگیرکننده
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرگ آور
تصویر مرگ آور
آنچه تولید مرگ کند مهلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ آسا
تصویر سنگ آسا
ثابت و مستحکم و بی حرکت
فرهنگ لغت هوشیار
مانندمرد دلیر: ... و گفت: عرض خدا بر پشت ما ایستاده بود ای جوانمردان، نیرو کنید و مردآسا باشید که بارگرانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برق آسا
تصویر برق آسا
حمله سریع وغافلگیر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
صفت به سرعت، تند، سریع برقی
متضاد: کند، به تانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرگ آفرین، مرگ آور، مرگبار، کشنده، مهلک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرگ جا
فرهنگ گویش مازندرانی